غیرت دینی - لاابالی گری در انجام مستحبات - آیت الله مظاهری دامت برکاته
اینها در روایت هم داریم در روایات زیاد داریم همین یأتى بدین جدید هم همین معنایش است دیگر امام زمان که مىآید قرآن جدید که نمىآورد این قرآن همین قرآن است تبیاناً لکل شىء هم هست روایات ائمه طاهرین را که از بین نمىبرد تفسیر مىکند عمل به روایات مىکند از خودشان هم یک چیزهایى دارند و بالاخره واجبات خدا محرمات خدا مستحبات خدا مکروهات و مباح را زنده مىکند مىشود یأتى بدین جدید و ما این حرف مرحوم شهید را نباید سرسرى ازآن بگذریم باید بدانیم که لاابالى گرى در مستحبات این استخفاف است حرام است از عدالت انسان را مىاندازد.
درس خارج فقه شهادات حضرت آیت الله مظاهری
85/04/21
کتاب الشهادات
جلسه: 10
اعوذ باللَّه من الشیطان الرجیم. بسم اللَّه الرحمن الرحیم. رب اشرح لى صدرى و یسر لى امرى واحلل عقدة من لسانى یفقهوا قولى.
بحث در این باره بود که اگر کسى لاابالى در مستحبات و مکروهاتباشد و به قاعده این که کل مستحب جایز و کل ترک مکروه جایز آیا این عادل است یا نه؟ مرحوم محقق فرمودند که عادل است براى این که گناه بجا نیاورده و وقتى اجتناب از کبائر داشته باشد اجتناب از صغائر داشته باشد دیگر مىشود عادل و این این چنین ملکهاى را دارد یا این تقید به ظواهر شرع از نظر اهمیت به واجبات اجتناب از محرمات را دارد مرحوم صاحب جواهر هم تایید کردند گفتند که بله حرام که بجا نیاورده واجب که ترک نکرده و شارع هم به او گفته مستحبات رامى خواهى بجا بیاور مىخواهى نیاور، مکروهات را هم مىخواهى ترک کن مىخواهى نکن و این هم این جورى است و وقتى چنین باشد وجهى نیست براى این که بگوییم این عادل نیست.
دیروز یک مقدارى درباره این صحبت کردم و براى بعضى ازشما هم استیحاش آور بود و فرمایش مرحوم محقق مرحوم صاحب جواهر را پذیرفتند.
اما این حرف مرحوم شهید که اگر کسى لاابالى در مستحبات است عادت دارد نماز جماعت نخواند هم مسجد هست و هم امام جماعت عادل هست و هم مقتضى موجود است و هم مانع مفقود است براى خواندن نماز جماعت اما نمىخواند مىفرمودند که این استخفاف است و استخفاف به سنت حرام است این اصرار دارد بر این حرام که مثلاً صغیره است و اصرار بر صغائر انسان رااز عدالت مىاندازد حالا دیگر فرق هم نمىکند اگر ملکه گرفتید اصرار بر صغائر کاشف از این است که این ملکه ندارد اگر هم تقید به ظواهر شرع گرفتید این لاابالى گرى در نماز جماعت این دلیل بر این است که این تقید به ظواهر شرع ندارد همین جورى که شما مىگویید اگر اصرار دارد آدم چشم چرانى است خب مسلم عادل نیست دیگر چون اصرار بر صغائر دارد که بعد هم دربارهاش صحبت مىکنیم مرحوم شهید همین را مىگویند مىفرماید این اعراض است این استخفاف است استخفاف به مستحبات استخفاف به سنت است و استخفاف به سنت حرام است و اصرار بر صغیره است و عادل نیست. حرف شهید این بود و این که ما بخواهیم بگوییم استخفاف نیست اگرکسى لاابالى باشد در همین نماز جماعت لاابالى باشد در نماز جماعت پس اگراین استخفاف نیست استخفاف چیست؟ مرحوم محقق مىفرماید اگراهانت به جماعت باشد ایشان مىفرمایند که خب همین اهانت است حالا ما اهانت نمىگوییم استخفاف مىگوییم مثلاً این روایتى که از پیامبر اکرم است سنى و شیعه هر دو نقل مىکنند که صبحها نماز پیامبر خلوت بود، اعتراض کرد فرمود که همه شما باید بیایید و حتى رساند به آنجا که اگرنیامدید خانه را بر سرتان آتش مىزنم یا به آن کور مىگوید یک نخ بکش ازدر خانه تا مسجد دستت را به آن نخ بگیر و بالاخره جماعت را ترک نکن همچنین نماز اول وقت این نماز اول وقت که این قدر روى آن پافشارى شده حتى رسیده به اول الوقت فرائض اللَّه و آخر الوقت غفران اللَّه این معنایش چیست؟ همه اینها را بخواهیم توجیه کنیم اول الوقت رضوان اللَّه آخر وقت غفران اللَّه یعنى این که نمىدانم چه جور معنا کنیم این که ترک مستحب شده و چون ترک مستحب شده این یک نحو غفرانى است از خدا و الا ظاهر روایت را اگر کسى بخواهد معنا کند اگر هم قدر متیقن بگیرد این جورى مىشود که آن کسى که لاابالى در نماز اول وقت است این عادل نیست. لذا قدر متیقن است که استخفاف باشد صاحب جواهر مىگویند کاسه داغتر از آش چرا؟ خب خدا گفته وقتى که مثلاً ظهر وسط السماء شد ظهر شد این اول نماز است الى غسق اللیل تا غروب حالا وقت فضیلت داریم وقت غیر فضیلت دارید حالا در وقت فضیلت مثلاً دو سه ساعت اول نمىخواند اما رسمش این است بنایش این است که نماز را مىگذارد قبل از غروب خب این را صاحب جواهر مىگوید چه اشکال دارد؟ مرحوم شهید مىگوید این استخفاف است و شاید شما این روایت را براى مریدهایتان هم خواندهاید. مرحوم صدوق درخصال 18 عقوبت بار مىکند بر آن کسى که نماز اول وقت نمىخواند. دنیایش گرفتار دم مرگش گرفتار، در قبرش گرفتار. در عالم برزخش گرفتار در روز قیامتش گرفتار ،18 عقوبت این جورى روایتهاهم یکى و ده و تا و بیست تا و ضعیف السند و اینها نیست شما مىتوانید یک کتاب بنویسید راجع به همین دو تا امرى که شهید مىفرمایند یکى راجع به ترک نماز جماعت و گناهانى که دارد ترک عمداً. یعنى لاابالى در نماز جماعت یعنى استخفاف. یکى هم راجع به ترک نماز اول وقت شما یک مقدار بگردید مىتوانید بیش از 200 تا روایت بر مذمت تارک جماعت و تارک نماز اول وقت پیدا کنید حالا بگویید هم این روایتها ضعیف است تواتر مىشود تواتر معنوى دارد نمىشود که منکر شد هى توجیه کن 200 تا روایت را توجیه کن و مرتب یک چیزهایى درست بکن به قول صاحب جواهر که مرحوم محقق مىگوید اهانت است مىگوید خب اگر اهانت باشد کفر است این را که نمىخواهیم بگوییم نمىخواهد که اهانت کند به نماز اول وقت، اهانت کند به نماز جماعت مسلمانها و اهانت نمىکند، استخفاف، بنابراین یک دفعه یک کسى امروز حالش را ندارد برود مسجد مثل بعضى از شماها که این هم خیلى بد است حالش را ندارد نماز جماعت را ترک مىکند مریدها را بى امام جماعت مىگذارد و بعضى اوقات مریدهاى شما مىآیند پیش من و مىگویند آقا این لاابالى است گاهى مىآید گاهى نمىآید هر وقت حالش را داشته باشد مىآید و خیلى از امام جماعتها حالا شماها نه اما اگر یک پول داشته باشد مریدهم داشته باشد و بالاخره نفع دنیا باشد یک روز تعطیلى ندارد اما وقتى بى پولى باشد مریدها کم باشند فقراء باشند تعطیلى خیلى دارد به یک تساهلى، تکاسلى به قول مرحوم صاحب جواهر نماز را ترک مىکند حالا این را شما بگویید که طورى نیست اما اگر صورت استخفاف دارد لا تنال شفاعتنا من استخف بالصلوة و استخفاف هم یک معناى عرفى است یعنى اهمیت ندهد یعنى به قول روایات ما بیش از چهل پنجاه تا روایت داریم که مىفرماید معناى استخفاف یعنى کارهاى دنیایش را مقدم مىاندازد بر کار آخرتش.
یکى از دوستان این حرف را مىزند که آقا مستحب است اول نمک بخوریم بعد هم نمک بخوریم اول بسم اللَّه بگوییم بعد هم الحمد للَّه بگوییم ماها هیچ کدام نمىکنیم پس بنابراین طورى نیست یعنى عمل ما را مناط مىگیرد بر این که طورى نیست ما خیلى چیز داریم این را همین طور ساده از آن بگذریم )حالا به خلاف مروت مىرسیم( به قول بزرگان ما حرام را حلالش مىکنیم ما اول انقلاب یک بى چادر در تمام این ایران نبود ما حجاب برترش کردیم پدر زن را درآوریم پدر عفت را درآوردیم لذا ما شل آمدیم الان روز به روز هم شلتر مىآییم به هر کس مىگوییم بابا این چه دستگاهى است؟ کم کم مىرسد به اینجا نمىتوانم، هیچ دیگر، نمىشود، نمىشود نمىتوانم بعضى از بزرگان گفتهاند مثلاً در وقتى که پهلوى آمد کلاه شاپگاه، کلاه دورىها اینها را هم مىگفتند حرام است کت و شلوار را هم همه مىگفتند حرام است مىگفتند لباس شهرت است، شهرت کفر اما حالا یک چند سال پهلوى زور گفت مردم را کلاه فرنگى را سر مردم گذاشت کت و شلوار را هم پوشانید کم کم فتاواى ما برگشت گفتیم از لباس شهرت آمد بیرون لباس شهرت نیست پس طورى نیست. برآمدگى بدن خب پیدا باشد این مکروه است حتى در بعضى از فتاواى استاد بزرگوار ما آقاى بروجردى این است که حجم عورتین باید پیدا نباشد در نماز که ایشان مىگفتند اصلاً همان طور که عورتین باید پیدا نباشد حجمش هم باید پیدا نباشد خب این حجم بدن باید پیدا نباشد در زمان پهلوى کت مىپوشیدند کت و شلوار بود لذا ما مىگفتیم حرام است مىگفتیم لباس کفر است و من تشبه بقوم فهو منهم کم کم کت و شلوار را گفتیم خیلى خوب است حالا رسیده کار به اینجا که اگر حجم بدن این مرد پیدا نباشد و پیراهنش را در شلوار نگذارد مثل ما طلبهها مىگویند آقا عجب امّلى است این امّل بازىها چیست؟ حتماً باید پیراهن در شلوار باشد تا حجم بدنت پشتت رویت پیدا باشد ما مىکنیم ما مىگوییم دیگر حالا مىشود و همین جورها هم مىگویند دیگر، دیگر حالا این مکروه طورى نیست. کى کرد؟ ما. مردم. مسلمانها. این کم کم همین جور الان هم اگر راستى از مراجع بپرسند حجاب اسلامى اى کاش این اسلامى را نمىگفتند حالا چه سر تا پاى بدن پوشیده باشد طورى نیست دیگر بس است چادر یک چیز برتر است خیلى خوب. حالا کم کم لباس تنگ شد حالا چه؟ الان حجم بدن زن پشتش جلویش همهاش نمایان است حالا کار به تحریکش هم نداشته باشید که آن تحریکش حرام است همین که الان پشت شما طلبهها شماها که عبا و قبا ندارید پشت این طلبه هایى که پیراهن خود را در شلوار مىگذارند یا همه بازارىها خب این مىگویید طورى نیست فردا هم حجم این بدن این خانم را مىگویید طورى نیست اتفاقاً حالا بعضى هم گفتهاند طورى نیست. این حجم بدن زن پیدا باشد خب مىگوید من که سر تا پا پوشیده هستم مىخواهم هم با همین نماز بخوانم چه ایرادى دارید آقا؟ چه به من مىگویید؟ سرم را نمىپوشانم که مىپوشانم صورتم را نمىپوشانم که به اندازه وجوب مىپوشانم سر تا پا پوشیده هستم. دیگر چکار دارید؟ مىگوییم حجم بدنت پیداست مىگوید خب باشد به همین آقا مىگوییم آقا این حجم بدن این مکروه است لااقل، مىگوید آقا جامعه این جور است کل مکروه جایزحالا که نمىشود راجع به مردها بگوییم حرام است یعنى ما مىخواهیم بالاخره از جامعه عقب نیتفیم و بالاخره جامعه کار خودش را مىکند حرام را حلال مىکند بعد هم فتوى از ما مىگیرد مثلاً الان هیچ فقیهى نمىتواند بگوید که پیراهن را در شلوار کذاشتن کت نپوشیدن یعنى 95 درصد مردم الان چنین هستند این اشکال دارد یا نه؟ همه مىگویند نه. حجم بدن پیداست آقاى بروجردى گفتهاند اگر نماز بخوانى نمازت باطل است. این درست است یا نه؟ مىگویید نه. آقاى بروجردى اشتباه کردهاند حالا مکروه است کل مکروه جایز و این جورى مىشود و اینها زیاد است. ما نمک خوردن را یک دفعه راستى نمک خوردن من نمىدانم به این اندازه که اسلام گفته ضرر دارد یا نه؟ خب براى بعضىها که سرتاپاى مرض هستند براى فشار بد است بگویید که خب این براى خاطراین که مریض است نمک نخورد اما این همه خواص براى نمک خوردن اول، آخر. خیلى است خدا رحمت کند این ایرادى که آن آقا دیروز و این آقا امروز مىگوید ما از بین بردهایم جوابش را هم باید بدهیم مستحب است با دست چیز بخوریم خب ما از بین بردهایم دیگر. الان یک کسى در جلسه بخواهد با دست چیز بخورد ولو دستش را هم اول بشوید هو مىکنند او را حالا این مستحب نیست؟ این اعراض از مستحب نیست؟ همه مستحبات همین جورى است اگر کسى راستى لاابالى در مستحبات باشد معلوم است که پشمى به کلاهش نیست این همان عدالتى که مىخواهیم نیست حالا ولو توجیهها هم زیاد بشود من بارها به آقایان حالا من جمله به شما مىگویم گناه نکنید اگر گناه مىکنید کارى بکنید که در سرازیرى گناه واقع نشوید حالا اگر گناه مىکنید در سرازیرى گناه هم واقع شدید تقاضا دارم توجیه نکن که این سومى براى ما خیلى است آنها هم توجیه گر هستند توجیه درگناه و کم کم مىرسد به اینجا آب بخورد یا غیبت بکند برایش آسانتر است بعد هم توجیه مىکند اول مىگوید غیبت نباشد و شروع مىکند یکى دو تا ده تا ما حالا باید دفاع کنیم نمىکنیم رو دربایستى مىکنیم دفاع از مؤمن که واجب است کسى که غیبت بشنود مثل این است که غیبت بکند درفقه خواندهاید دیگر مرحوم شیخ در مکاسب حتى بعضى از روایات دارد کسى که غیبت مىکند گناهش بیشتر است حالا 90 درصد )حالا شماها غیبت نمىکنید( از ما دفاع از حریم مسلمان نمىکنیم. پیش شما غیبت مىکنند یکى دو تا سه تا جهار تا و ساکت هستید یعنى ماها هم روحانیت و هم مردم هم دلشان مىخواهند جامعه ایشان جامعه اسلامى باشد هم مىخواهند 90 درصد مستحبات را بجا نیاورند 90درصد مکروهات را بجا بیاورند بعد هم شماها بگویید که خب طورى نیست خیلى هم پافشارى شده این بازارى اولاً دیر بیاید بازار وقتى هم که آمد خیلى با دعاوثنا و آب و جارو و توکل بر خدا آن وقت خرید و فروش را شروع کند اگرمثلاً در شبانه روز این 1000 تومان مخارجش است وقتى 1000 تومان رسید دیگر از آن به بعد دخل نگیرد به همان که خریده بفروشد این مستحب است حالا این را به بازارى بگوییم چه توجیهها چه حرفها بعد هم مسخره مىکند مىگوید آقا این حرفها چیست که مىگویى؟ هر چه خریدى همین جور بفروش، خدمت به خلق خدا، 1000 تومان خرجت است به اندازه 1000 تومان بردار ما بقى را دیگر هیچ، خراب هستیم آقا خیال مىکنیم آباد هستیم مثلاً ببینید پیامبر اکرم خب آن وضع زندگیش است چرا 9 تا زن گرفته؟ من نمىدانم من بلد نیستم اما مىدانم که خوب معصوم است هر کارى کرده 100 درصد بجاست موزیر درزش نمىرود اینجا مرادم است این 9 تا زن همه ما طلبهها اگر آن 9 تا زن پیامبر را خانههاى آنها را ببینید به اندازه خرج و مخارج ما طلبهها نمىرسد براى این که اگر یک زن مىگرفت یک چهار دیوارى خودشان هم کمک مىکردند با گل درست مىکردند یک قدرى شاخه خرما هم مىریختند روى آن یک پرده موئى در آن بود مىانداختند پایین یک اتاق مىشد که حتى وقتى که پیامبر رفته بودند جنگ خویش و قومهاى ام سلمه آمدند دیدند این خانه گلى است یک قدرى کاهگلى کردند مثلاً. پیامبر وقتى آمدند خیلى عصبانى شدند گفت آقا من که نکردم پول که از شماخرج نکردم خب آنها کردند به من چه؟ فرمودند نمىشود حالا دیگر نمىدانم چکار کردند حالا روایت در اینجا گفتند نمىشود بعد پیامبر دم مرگ خیلى سر مبارک درد مىکرد چشمها را باز کردند فرمودند عایشه، آمد گفت 7 درهم از مال مسلمانها پیش تو است امانت است بیاور، دو دفعه چشمهاى مبارک را هم گذاشتند دو دفعه چشمها را باز کردند فرمودند چه شد؟ عایشه پولها را آورده بود در خدمت پیامبر، پیامبر اکرم دادند به امیرالمؤمنین گفتند تا زنده هستم این 7 درهم را بده به فقراء محل، دیگر من بمیرم و یک شاهى در زندگیم از بیت المال نباشد خب حالا این مستحب مثلاً اگر اینها را ما بخواهیم بگوییم راجع به خودمان زنهاى ما ما را از شهر بیرون مىکنند خیلى از ماها اگر آن آقایى که سهم امام به او مىدهید کم بدهد بدتان مىآید مىروید یک جایى که خیلى به شما بدهد این چیست؟ این چه دلال بازى است؟ چرا این جورى هستیم؟ حالا کدام از ما نیستیم؟ من هیچ فراموش نمىکنم مرحوم آقاى زنجانى از آیات خیلى بزرگ قم بوداین همه کاره مرحوم آیت اللَّه آقاى حجت بود حتى نایب نماز ایشان هم بود که بعد از مرگ مرحوم آقاى حجت ایشان در مدرسه فیضیه ظهرها نماز مىخواندند خیلى بالا بود خیلى بالا بود این آقا سهم امام و اینها هم زیاد پیش او مىآمد و من بارها و بارها اول اذان صبح مىدیدم که ایشان آمد حمام کیسه خودش را خودش کشید لیف خودش را هم خودش زد بعد هم آمد چون که حضرت آیت اللَّه آقاى گلپایگانى نماز مىخواندند نمىخواستند نماز توى نماز باشد یک مقدار دیر مىکردند بعد مىآمدند نماز این آقاى زنجانى نقل کرد گفت که یک کسى سهم امام آورد خدمت مرحوم آقاى حجت سهم امامش را داد خب افتخار است که سهم امام را بگذارد در دست مرجع تقلید و دست مرجع تقلید را ببوسد گفت این دست مرجع تقلیدش را بوسید یک وقت من دیدم که مثل این که عقرب ایشان را بگزد این جورى شد آقاى حجت خیلى تعجب کردم آن پیرمرد دست ایشان را بوسید و رفت گفتم اقا چرا این جورى؟ گفت راستش این است که این وقتى پول را داد به من بعد هم دست من را بوسید دست که گذاشت توى دست من دیدم دستش خیلى تاول دارد در اثرکار، به فکر این افتادم که این پول که این به من مىدهد و من مىدهم به این طلبهها اینها که دستشان این جورى نیست این درست است؟ درست نیست؟ و در این فکر هستم که چه بکنم؟ اینها زیاد است وقتى برویم در مثل مرحوم اقاى حجت و آقاى زنجانى، آقاى الهى از شاگردهاى مرحوم آقا میرزا جواد آقاست ایشان خودش به من گفت یک کسى دیگر هم گفت یکى از بزرگان الان یادم نیست که مرحوم آقا میرزا جواد آقاى تهرانى آمدند درس در مدرسه حاج محمد جعفر درس مىگفتند آمدند در سالن اما ناگهان تند برگشتند گفتند که صبر بکنید حالا مىآیم رفتند ده دقیقه یک ربع طول کشید آمدند و خودشان نگفتند چیست طلبهها هم نپرسیدند اما چون من با ایشان خیلى رفیق بودم از ایشان پرسیدم آقا این چه؟ گفت راستش این است که یک مورچه )الان این چیزهایى که من مىگویم شما به آن مىخندید دیگر( به بدن من بود من دیدم اگر بنشینم درس بگویم این مورچه سرگردان مىشود لذا دیدم این مورچه را من از خانهاش آوردهام این جا از این جهت برگشتم مورچه را در خانهاش پیاده کردم و حالا آمدم.
اینها در روایت هم داریم در روایات زیاد داریم همین یأتى بدین جدید هم همین معنایش است دیگر امام زمان که مىآید قرآن جدید که نمىآورد این قرآن همین قرآن است تبیاناً لکل شىء هم هست روایات ائمه طاهرین را که از بین نمىبرد تفسیر مىکند عمل به روایات مىکند از خودشان هم یک چیزهایى دارند و بالاخره واجبات خدا محرمات خدا مستحبات خدا مکروهات و مباح را زنده مىکند مىشود یأتى بدین جدید و ما این حرف مرحوم شهید را نباید سرسرى ازآن بگذریم باید بدانیم که لاابالى گرى در مستحبات این استخفاف است حرام است از عدالت انسان را مىاندازد.
لذا اگر عذرى داشته باشیم خوب است نماز جماعت است و عذر دارد خدمت کردن به خلق خداست و نمىتواند نماز اول وقت است و عذر دارد امااگر این نباشد عذر نباشد و مىخواهم نماز اول وقت نخوانم خب غلط مىکنى مخصوصاً تو طلبه، مگر مىشود نماز اول وقت نخواند؟ این را هم به شما بگویم اینها همهاش حرف من نیست حرفهاى بزرگان است همه قبول دارند که طلبه مخصوصاً اگر لاابالى درنماز اول وقت شد عادل نیست گناهکار است همه قبول دارند اگر کسى استخفاف به جماعت مسلمانها کرد این گناهکار است حرام است مرحوم شهید هم همین را مىگوید و ما استخفاف به مستحبات مىکنیم سببش هم همین است که آقا مشهور شده دیگر حالا که نمىشود دیگر نمک خورد اول غذا و دستهایمان را بشوییم و با دست غذا بخوریم، حالا نمازمان را که از اول وقت تا آخر وقت وقت داریم خیلى خوب مىرویم ناهارمان را مىخوریم استراحتمان را هم مىکنیم بعد هم سر حال نماز مىخوانیم که این را هم بى خود مىگوید بى حال نماز مىخواند آن هم هر روز این جور! اینها نمىشود.
این بازار مسلمان بازار مسلمان نیست چرا؟ براى این که وقتى موقع نماز است همه چیز باید فداى نماز بشود. این سنىها عربستان این جور بود آنها هم مثل این که آمریکا کار کرد یا ماهم یادشان دادیم حالا این جور نیست ولى 10 سال قبل تا مؤذن مىگفت اللَّه اکبر تمام خیابانها مىشد پارکینگ همانجا متوقف مىشدند و حق راه رفتن نداشتند. مسجدها پر بود نماز مىخواندند. سنى است و ما شیعه باید یاد او بدهیم از او یاد نمىگیریم. کى مىگوید که انسان مىتواند بدون جهت نماز اول وقت نخواند؟ بدون جهت نماز جماعت نخواند؟ با 200 تا روایت بخواهیم بازى کنیم.
بنا شد اگرچیز داشتید بنویسید تا من نوشته شما را بخوانم همین جور مِن مِن کردن که فایدهاى ندارد.
وقت دیر شد ببخشید. دیگر مجبورم که در باره خلاف مروت و ترک مستحبات و اینها یک مقدار صحبت کنم این صحبتها خوب است و خیال نکنید حالا از من است، نه از بزرگان است.
وصلى اللَّه على محمد و آل محمد